“هوالمحبوب”
حدس می زنم حالا که صدایش را اینطور لطیف و مظلوم کرده چهره اش چه شکلی شده باشد.
از تصور آن تمام تنم مور مور شد. اولینبار است که اینطور به یک شخص آلرژی می گیرم. از
صدایش گرفته و یا حتی قدم هایش…
دارد خودش را برای همسرش لوس می کند. با ناز میگوید:((قلبم درد می کرد در اورژانس منتظر
نوبت نشسته بودم)) مدام هم این قلب درد را تکرار می کرد. از این مدل لوس و مظلوم حرف
زدنش کم کم داشت دل و روده ام بهم می خورد که در را بستم و خارج شدم.
شب وقتی درِ راهرو باز کردم و بوی قلیانش به مشامم خورد.زیرِ لب گفتم: قلبم درد می کرد!!!
این را چنان با نفرت گفتم و تمام نفرتم را روی پله ها خالی کردم و بالا رفتم.
عقل هم چیزِ خوبی ست…