“هوالمحبوب”
یکی از ضعف های بزرگِ من ، کنترل نداشتنِ هنگامِ دیدن کیف و کفش است !
خیلی تلاش کردم این علاقه ی زیادِ نسبت به کیف و کفش را اصلاح کنم ولی نشد .
حتی یکبار اقای روانشناس سر این موضوع فرمودند من آدم نرمالی نیستم !
من هم در جوابش گفتم : از نظر شما روانشناس ها همه آنرمالند و فقط شما نرمالید !
وقتی تصویر کیف های چرم اَفرا را میدیدم دلم ضعف میرفت و با خودم میگفتم الان
نه ماریا بعدا !
اما این الان نه اِ من همراه با دلیل شد ، یعنی حتی عقلم هم مثل احساساتم علاقه مند
به خرید کیف و کفش است !
عقلم دلیل تراشید که کیفهای دوشی ات دارند خراب می شوند و آن دو تا هم از چشمانت
افتاده خودت میدانی به زور از آنها استفاده میکنی بیا و یک کیف شیک بخر و آن دوتا را
رها کن !
حقیقتا منطقی صحبت میکرد ، دو تا کیف دوشی ام که بند های بلند دارد یکی چرم رویش
سابیده شده و رفته آن یکی هم بندهایش از بغل بخاطر سنگینی کیف داغان شده .
در نتیجه تسلیم خواسته ی نفسانی ام شدم وشروع کردم مثل کسی که دارد از مغازه ای
خرید میکند موشکافانه کیف ها را برانداز کردن.
یک کیف دیدم که مخلوطی از مخمل و چرم بود ، کاری بود که رویش مخمل بود .مخمل ها
هم طرح سنتی داشتند و مثل فرش و و قالی های اصیل ایرانی بودند و رویش چرم گاو
آمده بود و پشتکار و داخل کار هم چرم بود نسبت به زیبایی اش قیمت خوبی هم داشت .
اول از همه عقل را وسط کشیدم و از دوستانم پرسیدم که دقیقا این کیف را دیده اند یا نه
یکی از بچه ها گفت این کیف را در سپهسالار دیده و قیمتش از صد و چهل شروع میشده
خب جانِ رفتنِ به تهران در این زمان را اصلا ندارم . اصلا نمی توانم هم فکر کنم که بخاطر
یک کیف بروم و آن شلوغی را تحمل کنم .
در نتیجه تصمیم گرفتم اینترنتی سفارش بدهم .
مدام عکس را پایین و بالا میکردم و اندازه کیف را با چشم ترسیم میکردم .
انقدر با خودم کلنجار رفتم که خودم را منصرف کنم که نشد .
آخر تماس گرفتم تا سفارش بدهم .
چه بگویند خوب است ؟!
این کار تمام شده خانم !!!! با چه ذوقی زنگ زده بودم :( با ناراحتی پرسیدم شارژ نمی شود ؟
فرمودند شاید اردیبهشت :((((
در عمرم اینطور کِنِف نشده بودم . . .