“هوالمحجوب”
“لطف می کنی!”
تا به حال به این جمله دقت کرده اید؟! یک جمله پر از احساس، محبت و صد البته قدردانی!
این تفسیر کلیِ این جمله ی دوست داشتنی ست. من این روزها درگیرِ تفسیرِ جزئیِ این
جمله ام… جمله ای که احساس می کنم نیمی از بُعدِ اصلی ما آدم ها را متزلزل کرده.
به این مکالمات دقت کنید:
((مرد جوان گفت: شما یک لطف بزرگ به من کردید، آن زمان که خانه ما براثر بمب باران ویران
شد من را از زیر آوار بیرون کشیدید.
زن متواضعانه: نه من وظیفه ام را انجام دادم.
مرد دوباره با تحکم: نه خانم شما لطف کردید!!!))
دو مکالمه ی ساده که در روز هزار بار بین من و شما و کل جامعه تکرار می شود. اما تا بحال فکر
کردیم که این جمله ی دوستداشتنی که در ظاهر انقدر لطیف است در باطن چقدر خشن است!؟
ته این جمله ی با محبت ختمِ جمله ی ” تو وظیفه ای نداشتی” ست!
مکالمه ای که نوشتم را دقت کنید. مرد می گوید شما لطف کردید و من را از زیر آوار در آوردید!!!
یعنی در این بین شما اصلا وظیفه ای به خارج کردن من نداشتید. می توانستید بایستید گوشه ای
و برای اتفاق ناگوار ما تنها یک آخی و آه بگویید و رد بشوید.
ما همیشه بعد از کمک دیگران از ته ته قلبمان می گوییم لطف کردی… و او هم خیلی ساده
می گوید خواهش می کنم.
اما از نظر من این لطف کردی آتشی به جانِ همه ما انداخته که از آن خبر نداریم. آن هم دور کردن
ما از وظیفه کمک کردن، یاری رساندن، بخشش… به طور کلی اگر بخواهم بگویم بُعدِ انسانیت ما
را خدشه دار کرده است. در مکالمات روزمره وقتی کار خوبی برای کسی انجام میدهیم و او قدردان
نیست با تمام وجود می گوییم من به او لطف کردم! در انتها هم اگر زوری داشته باشیم ختم همین
جمله را هم تکرار می کنیم: وظیفه ای نداشتم ولی لطف کردم…
منت کار خوب را هم می گذاریم و رد می شویم. اما یکبار نشد بگوییم محبت کردن، کمک کردن
بخشیدن لطف نیست. در اکثر موارد وظیفه ی انسانی ماست.
در این مکالمه ای که قرار دادم این انسانیت زیر سوال رفته است. زن لطف کرده که کودک را از زیر
آوار بیرون کشیده! اگر یک انسان در موقعیت زن باشد. وظیفه ی انسانی اوست که از زیر آوار
در بیاورد و ساده نگذرد. اما مرد جوان اصرار دارد بگوید نه شما لطف کردی…
خلاصه اش کنم، از همان زمان که همه چیز در چشم ما لطف شد، انسانیت هم زیر آوار این جمله
مدفون شد… خودخواهی آمد. گذشت رفت…
بخشش، محبت، کمک که بعدِ اصلی انسانیت است در خفا رفت و درست مثل یک مهتابی نیمه
سوخته هر از چندگاهی روشن شد و خاموش شد…
از این جمله ی لطیفِ خشن بجا استفاده کنیم نه در هر جا…
پ.ن: برای تشکر کردن دیگر روشها را امتحان کنیم.