“هوالمحبوب”
شبو صدای چیک چیک قطاری که هر لحظه تو رو به خونه نزدیک
میکنه…
من و زمزمه ی: ديگه عاشق شدن ناز کشیدن فایده نداره نداره…
( به وقتِ 3 بامداد)
پ.ن: بوی عطر شیرینِ هم کوپه ای حالم را بد کرده…
پ.ن2: همه ی کارکنای قطار یهو میان در سرویس بهداشتی را باز میکنن؟!
یا فقط برا من اینطور شد :/
پ.ن3: تنها، تنها، تنها… من از اون ادمام که تو تنهایی نمی میرم!
پ.ن4: الهی شکر سفر خوبی بود. جای دوستان، عزيزانم خالی…
پ.ن5: مچکرم رفیق.
پ.ن6: روز پرستار را به عزیزترین کسم تبریک ميگم هرچند ميدونم اینجا را نميخونه :)
البته با تاخیر