“هوالمحبوب”
برای این عکس العمل هایم ، دلیل موجهی ندارم.
به من چه مربوط است بعد از اینهمه مدت چقدر تغییر کرده ای!؟
به من چه ربطی دارد همنشینانت چه کسانی هستند ؟!
به من چه ربطی دارد که تو را حرص و طمع کور کرده !؟
اصلا تو را به من چه !!!!
چرا باید مکالمه ای را آغاز کنم که انتهایش پشیمانی ام باشد .
چرا باید فکر کنم همه چیز مثل گذشته است . . .
چرا بازمانده ی ویرانی های بعد از آن زلزله را نمیبینم .
نمی دانم این کارم حس انسان دوستانه است و یا . . .
هرچه که هست دوستش ندارم ، نه ! دوستش ندارم .
هر روز ، هر ماه ، هرسالی که میگذرد به آن تصمیمم بیش از قبل ایمان می آورم .
خداراشکر گفتم نه ! خدارا هزاران مرتبه شکر . . .