“هوالمحبوب”
یک بغضی داره گلوم را چنگ می زنه، یک نفسی داره تنگ میشه. یه قلبی شکسته!
ترک برداشته. خیلی وقت بود همچین حسی نداشتم. خیلی وقت بود خورد شدنم را
احساس نکرده بودم. خیلی وقت بود، خیلی…
اینکه خدا جای حق نشسته، اینکه خدا عدالت را رعایت می کنه، و کلی اینکه ی دیگه
راسته! حقیقته! اصلا هرکی شک داره احمقِ…
پ.ن: شکایتت را ببرم!؟ نه! دلیلی نداره شاکی باشم. وقتی خدا خودش اتمام حجت کرده
بود!
پ.ن2: حس می کنم یه تریلی از روم رد شده!