“هوالمحبوب”
داره می باره، خیلی تند، با شتاب… صداش کلاس را برداشته
سعی می کنم به درس گوش بدم اما نميشه… تمام حواسم به
بیرون از پنجره اس. نیمکت کناری پنجره نشسته ام و زُل زدم
به این بارون کی استاد تذکر بده خدا ميدونه…
قراره امروز روز خوبی باشه مگه نه!؟