“هوالمحبوب”
موجوداتی مثل من که همیشه خدا دهانشان مُهر و موم شده است و حرفی از درونیات
به بیرون درز نمیکند همیشه محکوم به بی درد بودن هستند .
مثلا در یک جمع این موجودات حق دخالت و مشورت دادن به یک شخص مشکل دار
ندارند - البته اغلب در بعضی محافل که همه بدبخت و بیچاره اند !(از نظر خودشان ) -
مثلا اینکه تا دهانشان را باز کنند و بگویند این کار را بکن و یا بگذر و ناراحت نباش همه
می فرمایند : تو نمی فهمی ما چی میگیم !
یا ؛
تو در شرایط ما قرار نگرفته ای
بعد از این عکس العمل تند اغلب این موجود لبخند میزند یا میخندد و می گذرد .
بعضا حتی دیده شده مورد حسادت شدید قرار گرفته و چشم می خورد .
-توضیحات : من به چشم معتقد هستم و از نظر من این چشم از حسادت بلند می شود
و امواج منفی ساتر می کند و . . . -
در نتیجه همیشه یا بهتر است بگویم اغلب بعد از هر مراسم بزرگ و یا جمع کسانی که
خود را بدبخت می دانند شدیدا چشم میخورد و حالش نا مساعد می شود .
مخصوصا بعد از شنیدن جمله ی :
- خوشبحالت
خاله بِتی -خاله مادرم- خدایش بیامرزد ، من که ندیدمش ولی تعریفهای زیادی از
شخصیت نازنینش شنیده ام .
می گویند این مرحومه در هر شرایطی همیشه با لبی خندان ظاهر شده و همه را به
وجد ، شور و شوق می کشانده است .
هیچکس هم قبل مرگش اطلاع نداشته که چه مشکلاتی دارد بجز مادرجانم که به
سینه ی پر از اسرارش معروف و محرم اسرار همه بوده است .
ایشان یک جمله معروفی دارند ، مبنی بر اینکه :
” اگر دردم را بگویم ، دشمنم خوشحال خواهد شد ، دوستم غصه خواهد خورد پس
نمی گویم تا ان شاد نشود و عزیزانم غصه دار نشوند”
اینجانب معتقدم وقتی با گفتن درد و غصه و مشکلات و مصیبتها دردی دوا نخواهد
شد پس چرا گفته شود ؟!
من هیچوقت با گفتن مشکلاتم سبک نمی شوم بلکه بیشتر سنگین و احساس حقارت
می کنم .
در نتیجه از گفتنش همیشه سرباز می زنم .
خلاصه اینکه با مواجهه با این موجودات گمان نکنید بی دردند . آن جمله ی خوشبحالت
را هم نگویید . حسادت نکنید ، چشم هم نزنید .
نصف عمرم را بخاطر این سکوتها در چشم نظر سر کرده ام :/
پ.ن: این پست به جز اطلاع رسانی و محفوظ ماندن هم نوعانم از امواج منفی چشم
هیچ ارزش دیگری ندارد .