“هوالمحبوب”
دو روز است با نامزدشان تشریف آورده اند اینجا ! گویا که از اینجا تا تهران خیلی مسیر
طولانـــی است !!!
بعد هم تشریف برده اند باغ ها و گشت و گذار و غیره . . .
الحمدلله خانه بزرگ است و اتاق خالی برای دو کبوتر عاشق موجود !
ولی وقاحت تا به کجا . . .
دخترک طوری به من نگاه میکند انگار که من همسرش را اغوا کرده ام !!!
انگار نه انگار این موجودِ مزخرف دنیایی مرا زجر داده است و تمام نوجوانی ام را نابود کرده !
بعد هم راست راست زُل میزند به صورت و من رااااحــــــت حرف میزند .
بعضی ها وقاحت را از سر گذرانده اند .
پ.ن : هرجا که میثاقی باشد در برنامه تلوزیونی دوست ندارم ببینم از بس این دو به هم در تیپ
و ظاهر شباهت دارند . . .
تجربه شو نداشتم ولی کلا گفتن این حرفا حالا چه دروغ چه واقعیت بیشتر به ضرر خود طرف میشه،مثلا همین مورد میتونه زندگی خودشونو بهم بزنه مخصوصا که میگی دختره اینقدر واکنش شدید داره!
وقتی ازدواج میکنی هر اتفاقی که توی گذشته ات افتاده مال گذشته است اصلا لازم نیست درباره اش به همسرت چیزی بگی !
________
پاسخ قلم :
قضیه این کمی فرق میکنه مثلا احتمالش هست خود دختر از دهن کسی
ديگه بشنونه. بیشتر تو مايه های دست پیش گرفته پس نیافتس.
یخورده مفصله