“هوالمحبوب”
وقتی دلم از فضای مجازی پر میشه ، وقتی ازش آسیب میبینم . وقتی توش کاری میکنم
که نباید . وقتی کسایی اذیتم میکنند و وقتی من ناخواسته و ناعاقلانه رفتار نادرستی
میکنم دلم میخواد با اون حرف بزنم .
دلیل را واقعا نمیدونم .
نه حرفی غیر از پستها با او زده ام و نه بحثی . . . هیچی هم از زندگی شخصی و خصوصیاتش
نمی دانم . او هم به اندازه همین فضای ترسناک “مجازی” است .
اما این حسن اعتماد فقط و فقط بخاطر چند رفتار است همین .
حالا ، دقیقا همین حالا دلم پر است و برای چندمین بار دلم پر میزند با او حرف بزنم .
با کسی که حتی سلام و علیکمان هم بی دلیل نبوده است .
پ.ن1: اشتباه کردم همین !
پ.ن2: باید فراموش کنم و بگذرم به زندگی عادی بپیوندم اگر بتوانم .
پ.ن3: چقدر وحشتناک است برخلاف آنچیزی که هستی قضاوت بشوی . برای اولین
بار طعمش را چشیدم . خیلی تلخ بود مثل زهر مار.
خیلی سخته واقعا.انشالله که تاالان حل شده باشه.البته ببخشید دوباره باکامنتم شاید یاداوری کردم…