“هوالمحبوب”

تو گروه دوستان دبیرستان پانی گفت در انتخاب دوست اشتباه داشته!

اصلا انگار نه انگار که دوستای دوره دبیرستانش توی این گروه هستن !

لُورا گفته که فِلُورا مهاجرت کرده آلمان و با خوشحالی میگه که بعدا میرم میبینمش

دوست داشتم بگم البته بعد از ده سال که اقامتشو گرفت ! 

نگفتم! نخواستم نمک به زخم بپاشم به هرحال خواهرشه!هنوز مثل قبل پُز میده ! بعد

از گرفتن کارشناسی میگه همه اصرار دارند که ارشد شرکت کنه !

رانا فعلا در سکوت سِیر میکنه اعتقاداتش زمین تا اسمون فرق کرده . البته بعد از

ازدواجش با اون پسرِ وکیل حدس میزدم همچین اتفاقی بیوفته! اونموقع ها که با این

پسرِ وکیل اشنا شده بود تو مرحله انکار قرآن بود! الانش را نمیدانم.

جودی همچنان همون شخصیت را داره ولی اصرار داره که عوض شده!مدام میگه

دوره دبیرستان خیلی خنگ بوده ولی من هرچقدر فکر میکنم خنگی توش پیدا نمیکنم

ازش سِمانتا را پرسیدیم که با حامی برادرش در ارتباط بود گفت سامانتا خیلی سال پیش

با کسِ دیگه ازدواج کرده الان هم بچه داره !

گفت تصمیم گرفتن با هم ازدواج نکنن ، به همین راحتی!

زیبانا هم مثل قبلِ فقط کمی سرسنگین شده. از ازدواج با سیامک خوشبختِ

به هر حال عشق اولش بود هیچ چیز مثل اولین ها نمیشه!

نینا همچنان سرزنده و خنده رو اصلا عوض نشده .جالب اینجاست همه صدای

خنده های بلندش را دوست داریم دوره دبیرستان که نامزدِش - عقد نکرده بودند-

با تصادف از دست داد خیلی داغون شده بود و ما از این سکوتش نخندیدنش

عذاب میکشیدیم .

فِلوریا برخلاف بیرون که وقتی میدید قیافه میگرفت تو گروه مناسبه.

بعد از نامزدی که بهم زد حالا دوباره ازدواج کرده تازه بچه دار شده.

یادمه یبار گفت که نامزد سابقش مقیم اوکراین شده ، نامزدی که فقط بخاطر

چند سال بزرگتر بودن پسش زد مطمءنن بعد از شنیدن مقیم شدنش ازکارش

پشیمون شد!

اِلیز  هم مثل سابقه فرق نکرده .همچنان مبادی آداب و فرهنگه آداب و فرهنگی که

خودش ازش خالیه!

و اما ماریا ! شاید عوض شده باشه شاید نه باید ازشون بپرسم عوض شدم یا نه !