“هوالمحبوب”
دیروز یک شخص عزیزی برام در مورد یک شاعری گفت که نام بردن ازشُ در اینجا صلاح نمی دانم
شاعر هزل گو بوده، جالب اینجاست برخلاف اشعارِ بی نهایت سخیف و وقیحی که می گفته
یک آقای با حیا و سر به زیر شناخته می شده :/ و من در عجبم که چرا همچین آدمی مشغول
گفتن این شعرها بوده آن هم به آن رکیکی، هیچوقت هم اشعارش را خودش برای دیگران
نمی خوانده.توی زندگی نامه این شخص خواندم که در اواخر عمرش توبه کرده و دیگه شعر های
اون سبکی نگفته.
راستش خیلی به این فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که گاهی بعضی علاقه مندی های آدم
کاملا بدون سود، بلکه حتی بعضا پر از ضرره. نه تنها به خود آدم بلکه حتی اثروضعی روی دیگران
داره. اینکه آدم مدتها وقت و زمان خودش را صرف یک کار بی نهایت بیهوده بذاره به خودش
ظلم کرده…
هنری که می شد یکجور دیگه بروز کنه، این مدلی دود شده رفته روی هوا.
+ گاهی وقتها دقت به یک چیزهای ریز سعادتمند شدن آدم را تضمین می کنه، حتی اون تفریح
ریز.. حتی اون علاقه مندی کوچک…
++ ریز بشیم به همه چی، حتی به نفس کشیدنمون…