“هوالمحبوب”
از آخرین باری که تولد پ.ف را در کنارش جشن گرفتم قریب به 15 سال می گذره
ولی همچنان وقتی به 9 خرداد می رسیم چیزی توی مغزم پیج می کنه که امروز تولدشه.
این حقیقت منه و نمی تونم کتمانش کنم. من با گذشتن کنار نمیام. و حتی اگه چاره ای
جز عبور نباشه با جون کندن و ذره ذره مردنم محقق میشه.
امسال تولد لورا رو هم تبریک نگفتم. دارم یاد می گیرم کم کم آدم هایی که دیگه توی
زندگیم حضور ندارن رو از حافظه و دایره محبت حذف کنم. کسایی که شاید چندین سال
خاطره ازشون دارم و ساعات زیادی از عمرمون در کنار هم گذشته اما خب چه میشه کرد؟!
مطمئنن مثل پ.ف که سالهاست تاریخ تولدش حک شده روی ساعت هشدار مغزم این
هم باقی خواهد موند…