“هوالحبیب” کار همیشگی مان است، نسیان کردن. خط های قرمز زندگی م، که یکی پس از دیگری شکسته و کمر خرد شده، جمع می کنم. صندوق خاک خرده ی گوشه ی ذهنم را بیرون می کشم. قفل ش کجاست!؟ کلید داشت!؟ می گردم پی باز کردن ش، تا باز شود جانم را به لب می… بیشتر »
کلید واژه: "اشتباه"
“هوالمحجوب” ” امروز قرار بود… + تن کرختم را دراز به دراز پهن کرده م و سعی می کنم سرم را گرم اشک هایم کنم. بیشتر »