“هوالمحبوب” از صبح با صدای آلارم گوشی بیدار شدم. تا روز و ساعت را دیدم انگار که غم عالم نشست روی دلم. همانجا آلارم را خاموش کردم و سرم را با کلافگی روی متکا پرت کردم و آرام گفتم: لعنتی.. از صبح تا به حالا مدام یادم می اید. فلان ساعت هفته… بیشتر »
کلید واژه: "سه شنبه"
“هوالمحجوب” ” امروز قرار بود… + تن کرختم را دراز به دراز پهن کرده م و سعی می کنم سرم را گرم اشک هایم کنم. بیشتر »