“هوالمحجوب” آن روزها هیچوقت فکر نمی کردم دختری که همیشه ی خدا برای درس اشک می ریخت و هر معلمی قدم توی کلاس نگذاشته با جملاتِ ” خانم بپرسیدِ” او تحریک بر پرسش از ما بینوایان می شد و ما وسطِ این حرکات این دختر عصبی که هیچ، کم… بیشتر »
کلید واژه: "تیپ"
“هوالمحبوب” وقتی راه می رفتم و نگاهم به پاهام میافتاد. خیلی خودمو نگه میداشتم نزنم زیر خنده! آخه دقیقا حس کسی را داشتم که با کتُ شلوار کتانی پوشیده… یک خانم مسنی تو راهرو نشسته بود داشت با نفرت به پاهای من نگاه می کرد :))) اصلا… بیشتر »