“هوالمحبوب” هندزفری را تکان می دهم: - صدایم را داری؟! تووی راهرو مثل گلدانِ بی آب مانده، پلاسیده راه می رفتم. یک گوشم پشتِ مکالمه و گوشِ دیگرم پیِ رهگذرهایی که بدونِ سلام و احوال پرسی از کنارم نمی گذشتند. دلم نمی خواست گردِ دلخوری هایم… بیشتر »
کلید واژه: "دلتنگ نوشت"
“هوالمحبوب” تمامِ آن روزهای پر تکاپو را به شوقِ این روزها گذارندم. گذراندم که برسم به این روز، اما… اما راستش نبود آنچه فکر می کردم. اگر بزرگی به قیمتِ از دست دادنِ شادی های کوچکِ تابستانه ام است نمی خواهم ش. با این همه اما دلم،… بیشتر »