“هوالحبیب” آنقدر بی دلیل دوست َش داشت که وقتی رفت؛ هیچ دلیلی برای دوست نداشتن َش پیدا نکرد… بیشتر »
کلید واژه: "دوست داشتن"
“هوالمحجوب” برایم مثل رویا می ماند، یک خیال روشن با هزاران نور… با لبخندی ناتمام، نگاهی مجذوب و قلبی غرق در آرامش! انگارکن هرچه در خواب می توان دید حالا معجزه وار در واقعیت تحقق یافته! گویی تمام مهر و علاقه و محبت پاکِ ذخیره شده… بیشتر »
“هوالمحجوب” خیال و تصور اینکه همه چیز را دور بریزم و ظاهرِ “انگار نه انگار” به خودم بگیرم خنده دار است و نامعقول! یعنی هرچقدر هم که بخواهی همه چیز را پاک کنی و ظاهر قضیه را مبرا کنی، باز در باطن چشمه هایی هست که بجوشد و… بیشتر »
“هوالمحجوب” تو بامنی، هرجا برم، مهرِ تو بندِ جونمه! + صادقیِ لعنتی :) ++ یک دفعه وسط روزمرگی شعرشو زمزمه کردم، بدون هیچ پیش زمینه ای. قریب به چند سال فاصله از نشنیدنش! همینطور غیر منتظره… +++ از تو دوباره من شدم… بیشتر »
“هوالمحبوب” گفته بودی که ماریا دوستمان ندارد، به دیدنمان نمی آید و… تو به دیدار نیامدنم را تعبیر دوست نداشتن داشتی و من اینطور با حال بد به دیدارت نیامدنم را تعبیرِ دوست داشتن! تو مو می بینی و من پیچش مو… بیشتر »