ارسال شده در 26 خرداد 1399 توسط . . . ماریا . . . در روزمرگی, دوستانه
“هوالمحبوب” فکر کنم مرحله ی اول پذیرفتن، انکار کردنه! لااقل برای من اینطوره.. درست وقتی که با هزار نرمی بهم گفت:” ریز شدی توش و نمی خوای ازش دست بکشی” جمله ش تموم نشده بهش گفتم: نه! چرا اینطور فکر می کنی؟! منظورش را خوب… بیشتر »
"هوالمحبوب"
فقط یک قلم می تواند
تمام تراوشات ذهن آدمی
را به نمایش بگذارد . . .
من جوهر قلمم را خرج اینجا می کنم
باشد که رستگار شوم :)
*****************************************
آمدم برای نام و نان بنویسم . . .
دیدم قلم پاکتر و با ارزش تر از آن است
که به نان و نام فروخته شود .
”از نان به قلم رسیدم ، شدم از نون تا قلم"
*****************************************
" کپی برداری بدون اجازه نویسنده و ذکر منبع جایز نیست !"
****************************************
((توضیحات: به غیر از دست خط، همه ی نوشته های این
وبلاگ متعلق به نویسنده وبلاگ می باشد.
در صورت ثبت متنی نام نویسنده حتما قید
خواهد شد.))
***********************************
ارتباط با من:
aznoon.ta.ghalam@gmail.com