“هوالمحبوب” از بدو زمانی که از ته گنجه ی خاک خورده ی انباری آمده بیرون و رفته تو پاهام همه ش صبح زود با بستن بندش فکر می کنم باید بشینم رو دو تا پله ی ورودی خونه و منتظر باشم نرگس با مقنعه ی همیشه پنککی ش که معلوم نبود رو صورتش میماله یا… بیشتر »
کلید واژه: "کفش"
“هوالمحبوب” اگه قرار باشه اون دنیا اعضاء و جوارح من شهادت بدن. این دو تا پا چنان پته ی منو میریزن رو آب که ثانیه نکشیده مستقیم منو می برن تا چوب تو آستینم کنن!!! از بس که بدبخت ها رو زخم و زیلی می کنم. الان هم طفلی ها باز سرِ بی فکری من… بیشتر »