“هوالحبیب” مهربانم! کاش می شد چشمانم دوباره روزی را ببیند که در صفی نشسته م. چند بار بلند شده و قدم زنان جلو پیش رفته م. شاهد شور و شوقِ ظاهر و قلب های دیگران می شدم. و درگر بار، همانجا که یک دفعه ولوله به پا شد! همان جا که بوسه ها به… بیشتر »
کلید واژه: "گنبد خضراء"
“هوالمحبوب” اولین باری که طعمِ هیجانِ بیش از حد را چشیدم ، در فرودگاه بود . . . آن زمان اصلا فکر نمی کردم یک روز اینطور قلبم بخاطر دیدار به این وضع بیافتد . یادِ دوستی افتادم که می گفت در چند سفر به عِراق چندبار به دلایل امنیتی از نجف… بیشتر »