“هوالمحبوب”
نمی دونم قصه ی آدم ها به کجا رسیده که اینطور همه به نوعی مشوش ند.
کجای زندگی شون پلی خراب شده که متوقف شدن.
من جمله خودِ من. که از این قصه مستثناء نیستم. ریشه ش پیدا نیست تا بفهمم
چه آفتی به جان ش افتاده.
فقط می دانم هیچ چیز مثل سابق نیست. حتی حالِ دل ها… استشمام… صداها..
نگاه ها… مزه ها… هیچ چیز مثل قبل نیست. خواص پنج گانه داره زندگیِ بدون
حیات را شرح میده. زندگی بدون حیات رنگ نداره، روح نداره… صفایی نداره که
دل را جلا بده.
اما واقعا چرا؟! از کجا این بی نشاطی شروع شد؟؟؟