“هوالمحبوب”
مدتهاست که دکتر نرفتم!
این بخاطر داشتنِ تنی سالم نیست. من هم مریض می شوم خیلی هم زیاد!
تا دلتان بخواهد سرما می خورم. اصلا از دوازده ماه سال یازده ماهش با
سرماخوردگی می گذرد. شدتش هم بستگی دارد به دوستی و دشمنی اش با
من… اغلب خفیفند در حد یک روز استراحت کردن الی سه روز. ولی به هر حال
آزارش را دارد. ولی به طرز اسفناکی دکتر برو نیستم و تا مرگ را به چشم نبینم
نخواهم رفت.
چند وقتی هست که نگران سلامتی ام هستم. یعنی در این مدتی که عمر داشتم
یکبار هم به این اندازه نگرانِ خودم نبودم. علائمی دارم که نگران کننده است .
خوشبختانه علائم مرگ نیست :) اما خب وخامت خواهد داشت… اگر خدایی نکرده
تشخیص خودم درست از آب در بیاید باید تا آخر عمر… نگرانم خیلی هم نگرانم.
فردا برای نسخه چکاپ و آزمایش به دکتر می روم. از مطب رفتن متنفرم و نفرت
انگیزتر از آن آزمایش ها و …
پ.ن: برای سلامتی همه دعا کنیم…