“هوالمحجوب”
همین چند ماه پیش، روی دیوار یکی از صفحات این وبلاگ خیلی پررنگ و قرمز وار نوشتم
“هر قلمی که دیگر ننوشت بدانید مرده است”
مرده م آیا من؟!
همین ساعت تصمیم گرفتم دوباره احیاء ش کنم. خیلی از روزها تن خسته م اجازه نوشتن
نداد، خیلی وقت ها هم روح خراش خورده م. من فراموش کرده بودم تمامِ این ناز و عشوه های
روانِ نازنینم از دوری نوشتن است. این کم داشتن ها، این سردرگمی های هر روز. این گمشده ای
که روز به روز بیشتر مفقود می شد در وجودم. همه و همه تنها یک چیز بودن. آن هم نوشتن.
حیف بود که اینجا را تخته کنم. حیف بود کلمات کجوماوج ذهنم را بیرون نریزم. حیف بود بمیرم!
خیلی حیف بود..
همه ی این ها را گفتم که بگویم: برگشتم، مثل سابق.
+ نظرها تو فرصت مناسب تایید و جواب داده میشه :)))
مبارک باشد برگشتن تون…