“هوالمحبوب”
پدر آمدن داخل، به شوخی دستهامو باز کردم و با گفتن پدرررر پدررر رفتم استقابلشون و
بغلش کردم، از اونور شازده کوچک با یک حالتی جدی گفت:
- این هنوز بچه اس! بزرگ نشده… :/
***
مادر را صدا کرده بهشون گفته: این دختره تو بزرگ کردی؟! این تربیته که به بچه ات یاد دادی!؟
+ الان نمی دونم مثلا داشته منو مورد عنایت قرار میداده یا مادرو :/ لعنتی ایهام داره اصلا.
:)