“هوالمحبوب”
باید اقرار کنم که با خاتمه یافتن دریافت نامه های تو ، خیالم اسوده شده بود .
امروز با خواندن نامه جدیدت بار دیگر همان طوری معذب شدم که آن زمان برایم
نامه می نوشتی از خواندن آنها معذب می شدم .
آن سبک، بدون احساسات،اندکی خشک و در عین حال شتابزده. . .
به خوبی درک میکنم که ((کاتولیک)) بودن را خیلیراحت می توان از انتخاب کلماتی
محتاط و به کار بردن صفت ها در املاء نیز حدس زد . . .
قسمتی از کتاب عذابِ وجدان - نویسنده آلبادسس پدس
نمی تونم بگم کتاب فوق العاده ای بود ولی سبک نامه نگاری دو دوست که یکی بخاطر
مشکلی که برایش پیش آمده دوباره بعد از سالها به تنها دوست صمیمی اش نامه
می فرستد و از او کمک می خواهد را تقریبا دوست داشتم.
با خواندن این کتاب و بعضی حرف های خاص معنادار مثل همین پاراگراف که نوشتم
به خوبی میشه درک کرد که تمام عقاید و اعتقادات حتی در نوشتار هم خودش را نشان
می دهد . . .
و چقدر من تفاوت کاتولیک و پروتستان را شبیه خودمان میبینم !
همانطور که غربی ها کاتولیک ها را سخت مذهبی میدانند بقیه هم ماها را سخت مذهبی و
و به عبارتی حزب اللهی میدانند .
وقتی فلورا مدام در گروه دبیرستان من را با خانم حزب الله صدا میکرد . البته با نیش و
کنایه خطاب به او در جوابش گفتم خانم حزب الشیطان . . .
بهش برخورد !گفتم خب تو که حزب اللهی نیستی و خودت را تبرعه میکنی حتما
حزب شیطانی . . . بعد از ان دیگر من را حزب اللهی صدا نکرد!