“هوالقادر”
این روزها به هر گوشه و کناری که سرک می کشی یک خبر از جدایی هست. جدایی هایی
که بعضا حتی چشم هاتونو گرد می کنه و گاهی دهنت باز می مونه از تعجب.
اطراف من هم از این قضایا مستثنا نیست. چرا که چندتا از دوستانم درگیر مراحل جدایی
خودشون هستن و متاسفانه این وسط بچه هم دارن. دیروز توی دورهمی که داشتیم و
من میزبانش بودم، دو تا از دوستان که جدا شدن و در حال جدا شدن هستن حرفهایی
می زدن که ترسناک بود. در واقع صحبت هاشون داشت سمت و سوی تفکر های جدید
و اتفاقات خاص تو ساختار خانواده را نشان می داد.
اگه دقت کرده باشید اکثر مواقع وقتی دلیل جدایی را مطرح میکنن قسمت اعظم و بزرگ
این جدایی تو بخش خودخواهی ها و خواسته های شخصی محدود میشه. البته که نه
همیشه ولی قریب به بیشتر دقیقا تو سمت خودمحوری رفتن پیش میره.
در واقع انگار تفکرات لیبرال عمیقا روی اشخاص و زندگی خصوصی شون رسوخ کرده.
چیزی که خیلی تو صحبت های اون دوستان مطرح بود. این بود که دیگه حاضر نیستن
به عقد دائمی یک مرد در بیان. در واقع معتقد بودن حاضرن صیغه طولانی کسی باشند
ولی عقد دائم هرگز!
و دیگه اینکه حتما حتما باید مرد خونه ای به اسم شون بزنه. در واقع این خونه را به عنوان
مهریه حساب می کنن. این روزها به نام زدن خانه خیلی رواج پیدا کرده. قبلا هم بوده
ولی الان شدت پیدا کرده. من احساس می کنم این رفتار بیشتر حکم محکم کاری کردن را
داره. در واقع با این حساب و فکر این درخواست را دارن که اگه بعدها مشکلی پیش آمد
خانه ای داشته باشن که تنهایی در آن زندگی کنن. نمی دونم واقعا عاقلانه هست یا نه.
اما اگه زن و مردی به طور قطع برای زندگی کردن تصمیم دارن زیر یک سقف برن. خواه
ناخواه بعدها تقسیم دارایی شکل میگیره و مرد اگه اهل زن و همسر باشه و محبت داشته
باشه خانه را به اسم زن می کنه. اما این درخواست که اول بسم الله با محکم کاری و فکر
جدایی شروع میشه این نَفس را میاد که جدایی هم ممکن و نزدیکه!
هر چند که این فشارهای زندگی و اجبارهای به نام کردن اسم تو رابطه ی نامزدی یکی از
دوستان تاثیر گذاشته و از بس فشار وارد شده به پسر که چند بار جمله ی جدابشیم بینشون
رد و بدل شده.
به هرحال هر شکستی لازمه ش اینه که موقعیت ها را تغییر بدی ، عاقلانه تر و هوشیارانه تر
انتخاب بعدی را داشته باشی نه اینکه زمینه هایی که احتمال داره بعد از شکست توشون به
سختی بیافتی را فراهم کنی تا با اگرُ امای جدایی، اسایشت فراهم باشه.
کل حرف من اینه که اینطور برخورد کردن نوعی نشون دادنِ بی اعتبار بودن رابطه از طرف
شماست به فرد مقابل. و اگر من جای مرد باشم قطعا راضی نیستم این زندگی رو شروع کنم.
+ مشکل اینه که ازدواج را “ما” شدن نمی دونیم و بیشتر سمت “فقط من” سوقش می دیم!