“هوالمحجوب”
قبلا هیچ کتابی از آقای حامد عسکری نخوانده بودم. یا بهتره بگم کلا هیچ آشنایی با
قلم ایشان نداشتم. تا اینکه در اینستاگرام در مورد کتاب تازه به چاپ رسیده صحبت هایی
شد و تصویر جلد من را جذب کتاب کرد. البته که من خیلی خیلی کند پیش می روم و دیر
به کتاب های تازه چاپ می رسم. اما خب مهم نیست! مهم رسیدن به خواندن است :)))
نثر کتاب به شیوه ی قدیم تنظیم شده، در واقع زبان حال داستان برای زمان مشروطه س و
کل متن و داستانش در قالب نامه نگاری به دست خواننده میرسه . شخصیت های اصلی باهم
در حال مکاتبه هستن. قبل تر با این مدل کتاب آشنایی داشتم مثل کتاب عذاب وجدان
برای همین ارتباط گیری برام راحت تر بود. حجم کتاب خیلی نیست و راحت می تونید در عرض
یک روز بزنید زیر گوشش. منتهی به خاطر مشغله های من این زیرگوش زدن چندین روز طول
کشید. قبلا هم گفته بودم که عاشق این نوع نثر هستم و هرچیزی که ختم گذشته باشه من را
جذب می کنه. این هم دقیقا از همان کتاب ها بود. مضمون هم که از جلد کاملا مشهوده،
عاشقانه س :) به شخصه گاهی وقت ها دلم می خواست بزنم پریدخت داستانُ له کنم از بس
که حس می کردم نازش زیاده :/ آخر داستان هم برخلاف تصور من تمام شد و این می تونه
یک پوئَن باشه برای نویسنده. هرچند شاید بخاطر مشغله نتونستم ذهنم را عطف چطور تمام
شدنش کنم اما خب اشکالش چیه؟! بیاید اینطور فکر کنیم ؛)
من از کتاب لذت بردم و ارزش خواندن را داره .. خب دیگه اجازه خوندنش از طرف من صادر
شد :/ برید بخونید!