“هوالمحبوب"
خواب میدیدم
پرده اول :
برای یکی از استادهای کلام تو یه رستوران جشن گرفتن
اوني هم که بانی جشنِ یکی از همکلاسی های دوره راهنماییمِ
خیلی دختر ِِ آشمالی (پاچه خوار - نمیدونم واقعا اصطلاحش مودبانه چیه فکر کنم همین باشه -)
بود. حالا همین دختر کلا رشته تحصیلیش با من فرق میکرد اون عمران خوند
اصلا مسیرمون جدا بود! چرا برای استاد کلام جشن گرفتن نميدانم!
منم کنار استادم نشسته بودم و غذا میخوردم استاد هم مدام ضایع میکرد.
دلیل اینکه چرا آنجا بودم نميدانم فقط یادمه وسطاي آن مراسم
رسیدم کلا کنار استاد بودم
تازه از غذاشون هم قسمتم شد!!!
از اول مراسم تا آن قسمتی که من خواب میدیدم استاد فقط ضایع اش می کرد
از مدل جشن گرفته تاااا سرو شدن غذا ایراد گرفت.
منم از اول تا آخر نیشم باز بود.
****
پرده دوم :
دیدم یک پسر جوانی که در خواب حس میکردم از من کوچک تر است عاشقم شده!
یکی از ترسهای وحشتناکه که کلا داشتم تنها بودن در خیابان و
افتادن یک پسر دنبالم بود.
دقیقا توی خواب هم همان پسر افتاده بود دنبالم و من با هر زبانی ميخواستم ردش کنم
نميرفت و جالب اینجا بود که من را با چاقو تهدید میکرد.
آخر یک درگیری ایجاد شد و من کاری که نمی خواستم به آنجا بکشد را انجام دادم
زنگ زدم به پلیس!
کلی گریه کردم در خواب و چقدر عذاب کشیدم.
*****
پرده سوم :
دیدم که عروس یک خانواده مقیم اتریش شده ام!!! حالا چرا اتریش نميدانم
آقا داماد را هم اصلا در خواب ندیدم :/
فقط پدر و مادرش و قربان صدقه هايشان را دیدم مشکلی برای
خانواده پیش آمد.
زد و خورد هايي ایجاد شد که پر از استرس بود! شاید از پاقدم
من بود D:
خلاصه اینکه آنجا را هم پر از استرس گذراندم و آخر هم به اینکه
چه شد نرسیدم!
پ.ن: این سه تا خواب فقط و فقط در دو ساعت خوابیدن بعد از نماز صبح دیدم!
و من الله توفيق
میگن تو بین الطلوعین (بعد از نماز صبح تا طلوع) خوابیدن خوب نیست، منم خوابای چرت و وحشتناکی تو این زمانا دیدم….
__________________
پاسخ قلم :
بله کراهت داره خواب تو این زمان ، والله انقدر دیرمیخوابم این روزها که خوابم کم میشه و مجبورم که بخوابم وگرنه تا شب
گیج میشم :(