“هوالمحجوب”
حقیقتِ ننوشتن های یک روز درمیان، ناخوش احوالی دلم است. این روزها کمی در
متغیر احوالم غرق شده ام.
می ترسم بنویسم و یک عده بیایندُ بگویند: دلمان گرفتو فلان و بهمان!!! در نتیجه
منتظرم این سامانه ی دلگیر زودتر از من جدا شود، قلب و مغزم ساکت شود تا راحت تر
به آغوش گرم ماریای سابق برگردم.