“هوالمحبوب”
تلاش پشتِ تلاش ، مطالعه و فکر . . . دقت و توجه !
هیچکدام راهکارِ رسیدنِ به هدف نبود . وقتی ذهن نخواهد چیزی بطلبد .
قطعا انجامش هم غیر ممکن می شود .
میان اینهمه مشغله و فکر ، اینهمه درگیری ذهن طعم شکست هم می تواند
چاشنی این مزه ی پر از یاسِ شنبه شود .
خبر شکست ، هم شیرین است و هم تلخ .
هیچوقت نتوانستم آنطور که باید با شکست دوست باشم ، وقتی به سراغم آمد
بروم به استقبالش و در آغوش بگیرمش .
همیشه بالعکس تا دیدمش ، ابروانم به هم گره می خورد و ناامیدی در چهره ام
بیداد می کرد . بعد از آن هم دخترِ لجبازِ درونم رویش را از شکست بر می گرداند و
برای مدتها دخترِ اصلی را حبسِ در “سکون” میکند !
بی حرکت نگاهش می دارد تا آبِ این شکست از سر بگذرد و بعد ذره ذره نرم
می شود و رهایش می کند .
هرچند دیگر دخترِ اصلی همان نمی شود ولی تا به خودش بیاید زمان بسیاری
می گذرد .
شنبه هم طعمِ شکست داشت و هم سردرگمی ، فردا آخرین روز است و من در خم
کوچه ها ، کاسه ی گداییِ نوآوری می چرخانم .
پ.ن: ادرکنی . . .
سلام دوست مهربونم
عیدت مبارک، انشاءالله همیشه دلت شاد و تنت سلامت باشه…
راستی خوشبحالت عید غدیر نزدیکه از سید عیدی میگیری :)))