“هوالمحجوب”
چه جمله ی تلخی است ” تاریخ تکرار می شود".
برای سخنرانی باید مطالعاتم را بیش تر می کردم. یکی از کتاب هایی که خواندم کتابِ
“من و کتاب” بود.
کتابی که در آن سخنان ولی فقیه امان را جمع آوری کرده است. وقتی داشتم مطالعه می کردم
به تاریخ ها و زمانِ ان سخنان دقت می کردم. برایم جالب بود! اینکه یک شخص آنقدر اینده
نگر هست که در فلان سال این نکات را گوش زد کرده تا به حالا. ولی متاسفانه به هیچکدام
از آن طوری که باید توجه نشده است. می دانید مثل چه می ماند؟! مثل این می ماند که بزرگی
را کنارت داشته باشی هر آن تو را نصیحت کند و گوشزد کند که فلانی این کار را بکن اگر نکنی…
بعد تو مثل کپک سرت را در برف کنی و بعد از اینکه دچار خسارت شدی یادت بیاید: عه! فلانی
عجب دانایی بود.
اصلا یک کمی دورتر برویم. برسیم به زمان ائمه. معصومین بودند در کنار آدم ها ولی کسانی که
از وجودشان استفاده می کردن چه؟! تعداد زیادی بودن؟!
نمی خواهم قیاس مع الفارق بکنم. مقام معظم رهبری معصوم نیستند. ولی اینکه عالم هستند
را نمی شود انکار کرد. حداقل ما که جزئی از جامعه کشورمان را تشکیل می دهیم در حد توانمان
همت کنیم. همه چیز که قرار نیست از دولت به مردم برسد. همانقدر که دولت حق مردم وظیفه
دارد ما-مردم- هم در حق دولت وظیفه داریم. ایثار در وجودمان مرده.
منتظریم که همه چیز آماده مقابلمان قرار بگیرد. ما در حد توانمان به توصیه ها عمل کنیم
ان شاء الله خدا هم کمک می کند و به آن اندک کاری که می کنیم برکت می دهد.
پ.ن: خدا کند که این تکرار برای ما - در کارنامه عمرمان- قید نشود.
پ.ن2: سایه اش کم نشود… ان شاء الله .ان شاء الله. ان شاء الله
اینو هم بعدا می خونم از طاقچه