“هوالمحبوب”
شرحِ وقایعِ مولودی خوانی یک مجلس خانمانه:
1- دو عدد خانمِ دَف زن
2- یک عدد هم خواننده ( البته من یک اصطلاح خاص برای این اشخاص عزیز دارم که
صلاح نیست اینجا مطرح کنم)
دف زنان محترمه در میان حُضار می گردند،بالای سرِ هر خانمی که هرکدام از این دف زنها
بایستد، خانم باید مبلغی را به دف زن تقدیم کند!!!
خانم خواننده اول مراسم می فرمایند هرکس حاجتی دارد انگشتر خود را تقدیم ایشان
کند که تا آخر مجلس در انگشتانِ مبارکِ این خانم باشد تا حاجت روا شود!!!
یعنی به مقدساتم قسم شانس آوردن من تو این مراسم نبودم، خون به پا می کردم!
سرِ همین مسخره بازی هاست که تمایلی به شرکت در مراسمات خانم ها ندارم. تعجب
می کنم یک نفر هم اعتراض نکرده. بازی با اعتقاد. استفاده ابزاری از دین. شاید با خودمان
فکر کنیم همین دف زن مگر چقدر گیرشان می آید از این حرکتِ سخیف! اما شما تصور کنید
در روز چند مجلس می روند؟! چند خانم مجبور می شوند وسطِ مراسم به خاطر رودربایستی
مبلغی بدهند. و بدتر از همه انگشترها!!! مثلا اینکه خانم خواننده معصوم است؟! قدیسه
است؟! کارِ مقدسی می کند؟! دارد دعا می خواند نفسش حق است؟! با چه سندیتی اگر
انگشتر به دستان اون باشد حاجت می گیرند؟! لابد با نازِ نفسش انگشترها متبرک می شوند!
این ها بیشتر نمایش است. یک شو برای داغ کردنِ مراسم ها و برنامه هایشان چند نفر
هم عوام فکر می کنند حضور این اشخاص در مجالس خیلی عالی است. بعد فردا پس فردا
می شود دقیقا همان قضیه ی پخش شدنِ صدای آن خانم جلسه ای که در مجلس خشم
اژدها به پا کرد. جهنم تمام این ها. فردا همین ها می روند روی منبر، چرت و پرت به مغز
خانم ها می خورانند. مدرک که ندارند فضل الهی، فقط یک حنجره ی طلایی دارند، یک
بلندگو می گیرند دستشان دوره می افتند و چه چه می زنند الحمدلله مهم هم که نیست
این وسط صدایی بیرون از خانه برود. بعد از یک مدت هم می شوند خااااااانم فلانی!!!
شمارا به خدا این ها را عَلَم نکنید…
توضیح نوشت: کاری به مولودی خوان ها و یا چه می دانم مرثیه خوان های خانمی که
اصول را رعایت می کنند ندارم. اما قریب به یقین می گم از صد دردصد نود درصد اینها
همینی هستند که در متن توضیح دادم!