“هوالمحجوب”
قبلا گفته بودم که هربار با درخواست های من اکسپت نمی کند. گوشه ی ذهنم پر شده بود از
اینکه این فرد با این بیو و تصویر قطعا یک نویسنده قابلِ دوست داشتنی ست که حالا با اینهمه
درخواست ، من را قابل نمی داند جز مخاطبین ش باشم.
اوایل فکر می کردم شاید چون تصویر و نام پروفایلم یک شخص حقیقی نیست برای همین
اکسپت نمی کند. همین یک ماه پیش و یا شاید هم بیشتر وقتی تصویر و نامم را به صورت
حقیقی روی اکانت اینستاگرام گذاشتم با بی میلی و ناامیدی دوباره درخواست کردم.
دیشب وقتی با تن خسته سرم را روی متکای نرمم گذاشتم و گوشی همراهم را چک کردم
دیدم پیغام اکسپت کردن پیج ش برایم آمده. راستش فراموش کرده بودم که دوباره
درخواستی داده م. اینبار دیگر مثل گذشته شوق نداشتم اما باز هم بلافاصله با دیدن پیغام
وارد پیجش شدم.خدای من! اصلا آن چیزی که فکر می کردم نبود. در واقع متاسفانه اصلا
نویسنده نبود و حتی شخصیتش جزء آن شخصیت هایی بود که برایم در خطوط قرمزند.
با این اتفاق فقط به این نتیجه رسیدم که اکثر مواقع در زندگی هایمان فقط هول می زنیم و دلمان
می خواهد برسیم. اما وای از آن روزی که رسیده باشیم و تازه پی به بی سود بودن آن همه تلاش
ببریم.