“هوالمحجوب”
وقتی نوجوان بودم در اوایل کارِ وبلاگنویسی َم- البته نه به این سبک- در مورد سخنان نابِ دکتر
شریعتی و کتابهایش پست زیاد می گذاشتم. یادم هست یکبار یک اقای روحانی ملبس خواست
من را به راهِ راست هدایت کند. اصرار داشت که: -(( نه! اشتباه می کنی شریعتی یک گمراه بود!
شما نامه ی آقای مطهری را در مورد دکتر شریعتی به امام خوانده ای؟!)) انقدرمرغش یک پا داشت
که دیگر حتی از نظرات وبلاگ هم گذشته بود و رسیده بودیم به ایمیل. مدام برایم ایمیل
می فرستاد حتی آن نامه را هم برایم فرستاد. خیلی ریز و دقیق مطالعه اش کردم. جالب اینجا بود
که اصلا نامی از این شخصیت در نامه نیامده بود. حالا اینکه برچه سندیتی این نامه منصوب بر آن
مرد بود. خدا داند.
امروز ، 29 خرداد به نام دکتر شریعتی ثبت شده. من این شخصیت را دوست دارم. هرچند در
نوجوانی - به قول مشهور انسان هرچه جاهل تر متعصب تر- جاهل بودم - الان هم هستم
منتهی با ورژنی متفاوت تر- متعصابه با هرچیز برخورد می کردم. اما حالا تقریبا تمایزها را درک
می کنم نهایت نهایت می توانم مدعی باشم که می فهمم. شریعتی فراتر از زمان خودش بود.
او اصلا برای آن دهه نبود. باید الان متولد می شد. باید فرزند این زمان می شد. آن روزها که
همه سرشان را در برف کرده بودند شریعتی در کتاب هایش غرب را نقد می کرد و هشدارش را
به مردم می داد. کتاب هایش ممنوع بود. خودش چند سال در سلول انفرادی زندان قصر به
خاطر این اعتقادات و تفکراتش حبس بود. این بی انصافی است که بگوییم او منحرف بود.
او سبک جدیدی از بینش اسلامی را بیان می کرد که امروز درکش به مراتب راحت تر از دیروز
است.
+ روحش شاد.
++ من شیفته ی مناجات هاشم.
+++ به گفته رهبر، شریعتی را با مطهری تلفیق کنید.