“هوالمحبوب” دلم می خواست در آن بارش شدید و خیس شدن، در آن نم نم قدم زدن های تنهایی ام درست در همان نقطه ای که قرار داشتم پژواک صدایی قدم هایم را میخکوب می کرد! بر میگشتم نگاهم گره می خورد به تو… و یا شاید حتی لورا! ذوق زده می… بیشتر »
کلید واژه: "دلخواسته"
“هوالمحبوب” برای رضای خدا از این دلخواسته گذشتیم، قربة الی الله!… پ.ن: یادت باشه،یادت باشه، یادت باشه… بیشتر »
“هوالمحجوب” مقابل اینه با لبخند موهای بلندم را سشوار می کردم. دستم روی دکمه خنک رفت. باد را دور تند گذاشتم و مقابل صورت گرفتم… باد به صورت می خورد، موها هرکدام به یک طرف فرار می کردند. چشم هایم را بستم و خیال کردم روی سکویی کنار… بیشتر »