“هوالمحبوب” وقتی میگه: حرف زیارت که میاد وسط، ناز نکن. برو… تو دلم قند آب میشه. + دعا کنید که بشه :))) بیشتر »
کلید واژه: "زیارت"
“هوالمحبوب” با رفیقاش رفته سوریه زیارت جای اینکه از خودشون مثل آدم خبر بدن وُیس می فرستن؛ اول یکی از آقایان تاریخ روز و ساعت را اعلام می کنه، بعد همگی شون یک دفعه باهم میگن: - ما زنده ایم!- + خداوندگارا!!!! بیشتر »
“هوالمحبوب” فکر کنم نیازی به متن طویل و گفتن احساسات نیست :) فقط در همین حد عرض کنم که از بدو ورودم یک نَمِ بارانِ دل انگیز زد و بعد اینجانب در کمال پررویی این هوای دل پذیر را گذاشتم پای خوش قدمیِ خودم (نیشِ باز) پایان نوشت: اصلا من… بیشتر »
“هوالمحبوب” آن سفر به من یاد داد، فقط دل خواستن شرطِ رفتن نیست… معرفت هم لازم است، شناخت هم لازم است. وقتی این دو نباشد تو بری و برگردی تنها یک لقب از آن سفر نصیبت می شود. آنجا هم دو چکه اشک می ریزی و برمی گردی اما آیا تغییری در تو… بیشتر »
“هوالمحبوب” در حرم با شوق دنبال ضریح بودم ، هر چه نزدیک تر می شدم جمعیت بیشتر می شد و خروش آدم ها شدیدتر ، آمدم یک جا بایستم و با چشم زیارتِ ضریح کنم . همین که ایستادم چند نفر به شانه چپم تنه زدند کسی از پشت هُل داد و از شانه راست فشار… بیشتر »
“هوالمحبوب” میگویند : ” کنار مومن و مومنه که باشی ، قلب و روحت شاداب میشود “ ولی من در آن جمع نه شاداب بودم ، بلکه بیشتر مشوش بودم. یا آنها واقعا مومنه نیستند و تظاهر بر مومن بودن ظاهرسازی یک مومن را دارند . یا مشکل از قلب من و… بیشتر »