“هوالمحجوب” میدونی! عاشق وقت هایی َم که سرتُ میندازی پایین و با تفکر باهام حرف می زنی. حتی عاشق وقت هایی که سعی دارم در جواب حرف هات جوری حرف بزنم، کلام و لحنم طوری باشه که هیچ کدوم از چهارچوب هات به هم نریزه. آره! من عاشق اون سردرگمی… بیشتر »
کلید واژه: "کرسی"
“هوالمحبوب” دیروز کرسی رو با خواهر از طبقه ی بالا آوردیم پایین. به لطفِ مامان کلی فرش روش بود که هرکول وار بلند کردم و انداختم اونور…بعدشم پهلوون وار چیدم روی دوتا صندلی! :/ بعدترش لحاف مخصوص کرسی -که انگار یه آدم به خواب رفته رو… بیشتر »