“هوالمحبوب”
در وجودِ هر کس یک غم خاص هست ، غمی که راز است !
و هیچ وقتِ هیچوقت این رازِ سربه مُهر نباید فاش شود . . .
گاهی وقتها که با دیدن یک چیزهایی ذهنم شروع میکند به تراوش
غم های راز آلودم خیلی تلاش میکنم ظاهرم را مثل قبل نشان بدهم .
خیلی تلاش میکنم ان لحظه بخندم ، لبخند از لبانم نیافتد . . .
مخصوصا در مهمانی ها .
شاید اگر ان لحظه کسی به چشمانم نگاه کند خیلی واضح بفهمد
چون مدام چشمانم را از نگاه مستقیم می دزدم و شروع میکنم به انداختن بحثی
داغ وقتی همه را مشغول بحث کردم خودم نوشیدنی برمیدارم و میروم گوشه ترین
مکان آنجا و به افرادِ در حال بحث نگاه میکنم ظاهرا نگاه میکنم ولی باطنن تمام
غم های رازالودم را چون فیلم در مقابل چشمانم میگذرانم اینها هیچ کدام دستِ خودم
نیست هیچ کدام .
آن لحظات حتی دلم هم برای خودم دل میسوزاند .
انهایی که بشاشند و همیشه پر انرژی هستند در مقابل بقیه میدانند چه میگویم.
برای این افراد سخت است ناراحتی هایشان را پنهان کنند.
من تا ناراحت بشوم همه ی دنیا خبردار میشوند .
انوقت باید به تک تک آدم های اطرافم جواب پس بدهم که چم شده است .
جالب اینجاست حتی عزیزترین افراد زندگیَم هم در ان لحظات نمیتوانند
تحملم کنند گاهی فکر میکنم اطرافیانم مرا تنها برای همین بشاش بودن
و پر انرژی بودنم می خواهند و معمولا در زمان این ناراحتی و غم خودم را قرنطینه میکنم.
تا کسی مدام نگوید چته، چت شده، اَه اینجور مواقع قابل تحمل نیستی و خیلی حرفای
دیگر .
حالا که از چند دوست معدودم دل بریده ام و پخش شدنشان در کشورها باعث شده خیلی
سخت در ارتباط باشم باهاشان احساس میکنم دوباره باید روی پای خودم بایستم
باید دقیقا فکر کنم که بی کسم .
و این حس بی کسی را در خودم بگنجانم تا دلم بهانه نیاورد .
هانی حق داشت برای خانواده مهاجرت کرده اش غم داشته باشد .
این من، در مواقعی که باید دلرحم باشد چنان منطقی می شود که حس میکنم
مرد شده است و یک زمان هایی چنان زنانگی هایش را نشان می دهد که
عاصی میشوم و میگویم بس کن .
من آنقدر احساساتم را سرکوب کرده ام که دیگرسرکش شده اند .
نمی توانم کنترلشان کنم . نمی توانم . . .
هم سخت شده ام ، هم خسته . . . چه کسی باور میکند جسم بیست و اندی ساله ام
روحی را در خود گنجانده است که مرز چهل سالگی اش را رد کرده . . .
کاش دیرتر میفهمیدم ، دیرتر درک میکردم و دیرتر بزرگ میشدم .
پ.ن1: بدبختی یعنی بنشینی و تصاویر و زندگی بازیگران ایرانی را دنبال کنی
حیف دقایقی که امروز صرف اینها شد . لعنت به تو . . .
پ.ن2: از اینکه اینجا مدفنِ ناله هایم باشد ، متنفرم.