"هوامحجوب"
امروز بعد از مدتها وقت امانمان داد و سری به سیده اعظم در غربت زدیم
فوق العاده خوش گذشت :)
ولی مسیر دوساعته کاملا له لوردمون کرد
سیده بانو برای تولدم یک پارچه زیبا و دو روسری هدیه داد
آخرین باری که برایم هدیه پارچه داده بود دوران دبیرستان… بیشتر »
آرشیو برای: "تیر 1395"
"هوالشافی"
حق گیرنده خوبی نیستم !
ولی بدل گیر خوبی شده ام ؛
قلم را همه دارند ولی احساس را ،شاید نه!
همه می توانند بنویسند ولی حرف دل را ،شاید نه!
این انگشتان و این دو چشم همه درگیر یک سخنند
ولی گویششان متفاوت!هر کس به طریق خود.
اما در این بین هستند… بیشتر »
"هوالمحبوب"
جریان چیه ؟!
تا طرف
پاش میرسه بلاد کفار شلوارک پوش میشه!؟ بیشتر »
"هوالمحبوب"
22سال گذشت
باقی اش را بخیر بگذران . . .
پ.ن:
تولدی دیگر آمد ورفت عده ای تبریک گفتند
و عده ای نه!
عده ای میدانستند و بودند و دیدند اما دریغ از تبریک
ملالی نیست توقعی نیست اما این نگفتن ها چیزهایی
درش نهفته است که باید دانست. . .و این… بیشتر »
"هوالشافی"
خداوندا به همسایگانمان بیاموز که ما هم بندگانت هستیم بی نواییم
نیاز بر ارامش داریم . . .
(توضیح نوشت: کودکی در همسایگی داریم به وسعت یک گودزیلا
مدام یا در حال جیغ کشیدن و زار زدن است یا در حال گفتن بابایی
چنان جیغ میزند که دوست داریم… بیشتر »
"هوالمحبوب"
زمین از دلبران خالیست؛
یا من چشم و دل سیرم!؟
بیشتر »
"هوالمحجوب"
هزار و یک اسم داری و من از آن همه اسم
"لطیف" تو را دوست تر دارم
که یاد ابر و ابریشم و عشق می افتم.
خوب یادم هست از بهشت که آمدم، تنم از نور بود و پر و بالم از نسیم.
بس که لطیف بودم، توی مشت دنیا جا نمی شدم.
اما زمین تیره بود، کدر بود، سفت… بیشتر »
"هوالمحبوب"
روز عیدمان
روز ترکِ
دوست داشتن توست...!! بیشتر »
"هوالباقی"
عید فطر یکی از اقوام فوت شدن
به مسافرت چند روزه رفتیم . . . بیشتر »
"هوالشافی"
صد شکر که این آمد
صد حیف که آن رفت . . . بیشتر »
"هوالمحبوب"
بندگی تو ، توفیق می خواهد
درست !
می شود فقط مقداری از این توفیق را به من ببخشی؟!
:))
با تشکر مخلوق پررو ات بیشتر »
"هوالشافی"
میدانی ارزوی مرگ دارم . . .
نفس هایم به شماره افتاده اند . . .
شرم دارم از اینکه در این مهمانی آنچه باید نکرده ام
قفسه ی سینه ام سنگینی میکند
و دلم به حال زار خودم می سوزد
چرا همیشه عقبم . . .
چرا دیر میفهمم چرا دیر چشمانم باز می شود… بیشتر »
"هوالشافی"
مهمان که می شوی ،
میزبان که بدلت می نشیند
آن جشن و میهمانی میشود تمام دنیایت . . .
و می شویَد تمام غصه های دلت را ؛
چنان در شادی غرق می شوی که فراموش میکنی
این میهمانی اتمامی هم دارد . . .
و وقتی به آخر میرسی میگویی کاش تمام نمی شد
حالا… بیشتر »
"هوالشافی"
دائم به جنگ هم می رویم...!
غریبه شده ایم,
من و این روح با هم
مدت هاست...
فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی
بیشتر »
"هوالشافی"
گاهی به این فکر میکنم انتهایش چه می شود
تاریک خواهد بود یا روشن . . .
دلم عجیب گرفته است . . .
:( بیشتر »
"هوالمحجوب"
نمرات آمد معدل بالای 17 شد
که چه . . . بیشتر »
"هوالمحبوب"
امروز؛
حوالی شهرمان بوی خدا می آمد
به گمانم "آشنایی"
از سر کوی ما رد شده...! بیشتر »
"هوالمحبوب"
اینجانب جمله چند روز قبلم را
کاملا پس میگیرم :) اونقدر ها هم کوثر بلاگ پیچیده نیست
البته با کمک پشتیبانی :)
خب یه ضرب المثل هست که میگه
معما گر شود فلان . . . . و آخرش آسان D: خلاصه همان!
الان ما هم اینطور شدیم یه آمارگیر گذاشتیم تنگ… بیشتر »
" هوالرحمان"
یادت در یادِ من
نامت فریادِ من
بی تو از جان سیرم
میمیرم. . . !
بگو چه کنم ؟! که در آسمان ستاره ندارم
پر از سخنم، تویی و منم، چگونه نبارم؟!
هر آنکه رسید گذشت و ندید،
الهی نبینم به غیر تو را!
چونان از خودم لبالب شدم
که گاهی نبینم به غیر… بیشتر »
" هوالشافی"
حس کودکی را دارم که
دارد به دقایق آخر جشن تولدش
نزدیک می شود . . .
پ.ن : همیشه از شروع جشن
غصه ی اتمام اش را داشتم !!!
بیشتر »
"هوالشافی"
دو سال از آخرین ماه رمضانی که دعوت نامه طواف
کعبه ات را گرفتم گذشت !
یادم نمی رود اشک های پیر زنی را که برایم دعای
مکه را کرد :
پیر شی مادر ان شاء الله شنبه بروی مکه!
و همان شد شب شنبه محرم شدم
مانده به اذان صبح طواف کعبه ات کردم
آن روز… بیشتر »
"هوالمحبوب"
می روی و به پشت سر تو را صدا می کنم. . .
( مصرع بعدی هر چقدر به مغزمبارک فشار آوردم نیامد که نیامد )
پ.ن: مرو ای ماه قشنگم مرو . . . ! بیشتر »
"هوالمحبوب"
از یکی از دوستان جویای حال خانواده اش شدم
آنها به تازگی به المان مهاجرت کرده بودند ،
با یک آه گفتم که خوش بحالشان آلمان را دیدند
یکی از دوستان به حالت کنایه به من گفت بله زیارتشان قبول باشد!
جا نخوردم ولی دلگیر شدم از این تفکر، دیدن… بیشتر »
"هوالقادر"
تصور کن در خانه ات
عده ای بیگانه اینور و آنور می روند
به اموالت صدمه می زنند
برای انجام کارهای شخصیشان دوست داشتنی های
تو را ویران می کنند و مدام می گویند که این جا برای ماست!
و تو آنقدر تلاش میکنی تا به حقت که همان خانه ات است
برسی که… بیشتر »
"هوالکریم"
زمزمه این روزهایم :
کاروان رفت و تو در خوابُ بیابان در پیش
کی روی؟ره ز که پرسی؟چه کنی چون باشی! بیشتر »
"هوالعالم"
چقدر کار کردن با کوثربلاگ سخته :(
بیشتر »
"هوالمحبوب"
آن سال ام
که نکوست؛
از شبِ
قدرش پیداست . . .
بیشتر »
"هوالشافی"
و آمد شبی که همه چشم ها؛
چه پاکُ چه ناپاک
دوخته شده است به کرامتی که
چون آن وجود ندارد . . .
پ.ن: التماس دعا بیشتر »
"هوالمحبوب"
بعضی فرصت ها که تمام می شوند.
تمام غم های عالم بر جانت رخنه می کند .
شاید دیدگاه غلط باعث شد که اینچنین مشوش شوی!
اینکه آیا بخششی هست آیا بخشیده شده ام؟!
آیا به من نگاه محبت آمیزی می شود!
آنوقت سوال در ذهنت ایجاد می شود که بعد از چندساعت… بیشتر »
"هوالشافی"
چشم هایمان گریان ماند . . .
بیشتر »
"هوالشافی"
جهان پر شد از
کیسه های نانی که
به خواب رفتند. . . بیشتر »
"هوالشافی"
بعد از تو یتمیان یتیم تر شدند . . . بیشتر »
"هوالشافی"
"شکستن"؛ فعلی که
صرف می شود
گاهی برای سَر
گاهی... برای پهلو..!
بیشتر »
"هوالحکیم"
ناراحتم از اینکه در کوثربلاگ وب گردی نمی کنم!
هر وبلاگی که رفتم همه مطالب کپی pasteبود
خب متاسفانه من علاقه ی وافری به خواندن دست نویس دارم
(هر نوشته ای نه فقط دلنوشته)
و این مطالب دوستان را صرفا در کتاب دوست دارم بخوانم
از دوستانی که… بیشتر »
"هوالشافی"
کوفه دیگر کوفه نبود برای اهل خانه مدینه ای دیگر شده بود!
بیشتر »
"هوالکافی"
امشب رها می شود از پیله های تنیده دورم!
پیله هایی که تک تک تارهایش به دستانم خودم
تنیده شده،از تارو پودهایی تاریک بجنس گناه
دیگر جدا میشوم از خودم ، خود من!
جدا می شوم از جهانم ، تاریکی محض!
تنها تو بمان بامن؛
تو برایم کافی هستی...… بیشتر »
"هوالعالم"
کجاست
آنکه قَدردانِ
قدر تو باشد . . . ؟!
بیشتر »
"هوالشافی"
دیشب خاطره رفتن مادری دوباره برای اهل خانه تداعی شد
با این تفاوت که دیگر امیدی نیست میان این همه عالم
کسی با دل خون خود برای تسلای دلشان تلاش کند،
مدینه دوباره تکرار شد .داغ دل کودکی کسی با فرق خونین پدر
به سوزش افتاد و خواهری تنها تر از… بیشتر »
ارسال شده در 5 تیر 1395 توسط . . . ماریا . . . در قلم نوشت, دلتنگ نامه, حضور من تا ظهور تو, قریب اما غریب
"هوالرحمان"
دیشب هر آنچه قرار بود نوشته شد ،
حال چه خوب ، حال چه بد !
فقط ماند تایید و امضایش . . .
عجب به این عمر که چون ابر گذراست
میان این همه قدر ، چه باید ها که گرفته نشد
زبان لال شود اگر مقصر را غیر از خودش بداند!
قدر شده است میعادگاه بندگانی که… بیشتر »
"هوالمحبوب"
روضه خوان فریاد می زد ؛
- اگر تو مارا از درت برانی به کدامین در برویم
و من لبخند زنان در دل می گفتم دوباره به در خانه تو ...
-خدایا یعنی تو مارا میبخشی؟
خدای من رحمان است میبخشد شکی ندارم
مناظره ای بود میان خدای من و خدای روضه خوان مراسم… بیشتر »
"هوالشافی"
امشب قلب من از آماج غم داشت می ایستاد
شما که جای خود داری . . . ! بیشتر »
"هوالشافی"
با خدا قهر نیستم
فقط حرف نمی زنیم
این روزها
واژه های مشترکمان کم شده. . .!
بیشتر »
"هوالمحجوب"
صبر ایوب می خواهد
نیامدنت
عمر ما که به صبر خدا
قد نمی دهد...!
بیشتر »
می نویسم تو را از میان تمام کلماتی که در ذهنم گنجانده ام
می دانم که میدانی چقدر در ذهنم به دنبالت می دوم
تا که بیابتم ...
اما دیگر رمقی در پاهایم نمانده !
چطور دلت می اید مرا اینطور مشوش کنی
چطور دلت می آید کسی را که جز تو کسی را ندارد اینطور به دنبال… بیشتر »
"هوالشافی"
دیگر مرا به معجزه دعوت نمی کنی ...! بیشتر »
"هوالشافی"
خسته ام ،
خسته از دوری خودم از تو
خسته از قطع و وصل های یکدفعه ای
من کی ام واقعا!!!
کی ام . . .
بیشتر »
"هوالمحجوب"
امروز فرشته ای زاده شد؛
برای بخشیدن برای مهربان بودن
برای غریب بودن . . . ! بیشتر »
"هوالمحبوب"
از دنده چپ بیدار شدم اصلا حال و حوصله ندارم
دیشب قبل خواب داشتم برای فردا برنامه ریزی میکردم که
فلان کتابها را بخوانم حالا اصلا حس و حالشو ندارم . . . بیشتر »