“هوالمحبوب”
” مرگ یعنی بی رویا شدن!…
+ شکرالله آخر نمازم حذف شد… خواستم بگويم اما دیدم نگفتنش از گفتنش بهتر است.
“هوالمحبوب”
گاهی فکر می کنم داری باهام لج می کنی! چی می خواي!؟
درسته اوني که می خواستی نبودم اما بدِ بد هم نبودم. بودم!؟
چرا…
چرا…
کاش من هم اندازه خیلی ها زیاد می خواستم ازت، خیلی زیاد!
باهات قهرم…
“هوالمحبوب”
نشسته بود روی تخت و زانوهاشو بغل گرفته بود.با جمله ی ” تو که نمی دونی”
همه چیز شروع شد.
از اولِ اولش، اون می گفت من می شنیدم. اعتراف می کنم که توی آن لحظه
اگر می خواستم بهش راهنمایی بدم. فقط می گفتم نمون! تمام کن…
اما لال شدم و فقط شنیدم. فقط دلداری دادم. چه شبِ تلخی بود. چه شبِ
تلخی بود. صبح نداشت! می دونی؟ برای من صبح نداشت!
پ.ن: آخرش این نباشه، خدایا درستش کن. خیرش را برسون…
“هوالمحبوب”
اگه می خواید بخاطر زن بودنتون از زندگی سیر بشید برید این فیلم را ببینید!
چنان زن را ضعیف و بدبخت نشون میده که من موندم چرا کسی که اعتقاد به
فمنیست بودنِ خودش داره همچین فیلمی بسازه.
درسته شاید از هزارتا یک نمونه اینطوری در بیاد. ولی دیگه تا این حد هم اغراق
خوب نیست.
خوشم نیومد اصلا!
پ.ن: اصلا ازدواج را هم کوبونده بود!!!
“هوالمحجوب”
این آدم هایی که مدام در حالِ پاچه خواری هستن حسِ بدی نمی گیرن؟! من امروز بر
حسبِ کارِ بزرگی که کرده بودم - از بُعد پتانسیل یعنی همان تنبلیم- به مدیریت گفتم که
فلان کار را فقط بخاطر ارزش قائل بودن به آنها انجام دادم. بنده خدا هم تشکر کرد و …!!!
موقع برگشتن به محبوبه تعریف کردم- البته حضور داشت خودش- ولی خب آن حسی که
بعد از حرکت بود را توضیح دادم. تا از هم جدا بشیم فقط خندیدم از آن خنده ی تلخ من
… القصه اینکه واقعا حسِ بدی داشت این چاپلوسی من قصدم فقط این بود که بدونن
ارزش قائل هستم. نه اینکه بخوام خودشیرین بازی در بیارم. خلاصه اینکه دارم خودخوری
می کنم سرِ رفتارم :/
اتفاقا فکر هم می کردم که جریان چیه، این اشخاص حس بدی نمی گیرن بعدش؟! به
قولِ محبوبه شنبه میرم کلاس می بینن روی صورتم جای خشِ ناخنِ! از بس که تو مسیر
گفتم من چرا همچین کردم!!!
“هوالمحبوب”
چی بهتر از این که بعد از یک روز خسته کننده وقتی ديگه آماده ی
خواب میشی بهت یک صدا فرستاده بشه و باز کنی ببینی خواهرزاده ات
با زبان شیرینِ تازه باز شده اش داره اولین خاله صدات کردن ها را نثارت می کنه
هي می ذارم پخش ميشه، هي تو دلم قند آب ميشه
هي می ذارم پخش ميشه، هي قربون صدقه اش میرم
تمام خستگیم در شد، آقا حسامِ خاله :)))