“هوالعالم “
خداوند می توانست آدم را از یک نور خلق کند ، نوری که چشم ها را خیره می کند و
عقل از هوش می برد ، عِطرخوش و پاکیزگی اش تسخیر کننده حس بویایی باشد . آن
وقت هرکس مقابل آدم قرار می گرفت بدون هیچ چون و چرایی گردن خم می کرد.
در این صورت چه ازمایش راحتی می شد برای فرشتگان . آنوقت همه ی فرشته ها در
مقابل آدم سجده می کردند .
اما خدا اینکار را نکرد ، چرا که همیشه از جایی آزمایش می کند که از آن آگاه نیستیم.
از جایی مورد آزمایش قرار می گیریم که کبر و غرورمان از آن “ندانستن” بریزد و هوای
“خود را بزرگ دیدن” برمان ندارد .
شیطان با تمام بدی هایش برای ما یک درس بزرگ دارد ، اینکه با سجده نکردنش
تمام اعمال و تلاش های مداومش با یک غرور از بین رفت .
شش هزار سال عبادت ، زمان کمی نیست که با یک ساعت تکبر دود شود برود به
آسمان .غرور چیز خوبی نیست که اگر بود قطعا به پیامبران و امامان توصیه می شد .
خدا با خلق دوستی خاصی ندارد که به خاطرش حرامی که برای تمام جهان حرام شده
حلال کند .
سختی ازمایشات ما در این دنیا به خاطر همین است . همین که از سر نادانی بر این
صندلیِ بلندِ غرور که غافلانه بر آن می نشینیم یک آن به خود می آییم و می بینیم که
در میدان ازمایش خداوند در حال آزمون دادن هستیم ، و زمانی که از این صندلی به
زمین بخوریم و صدای شکستن کبر و غرورمان به یادمان بیاورد و بفهمیم دقیقا “که”
هستیم .
غرور ، بلند پرواز شدن را به دنبال می آورد چیزی که سبب شد شیطان را از عرش به
فرش برساند.
به گمانم باید بخاطر این ازمایشات خداوند که تلنگری بزرگ است ، متشکر باشیم .
پ.ن: برگرفته از نهج البلاغه -خطبه 192-
پ.ن2: کاری که می خواستم بکنم همین بود ، استفاده از نهج البلاغه و نوشتن دوباره
آن با زبان ساده :) یک موضوع به موضوع بندی های وبلاگ اضافه شد . اگر خدا
خواست از این به بعد هر چیزی که از نهج البلاغه را خواندم و دوست داشتم در اینجا
با برداشت خودم می نویسم .