“هوالمحبوب"
حالا که دارم زوم میشوم روی درس میبینم قطعا قطعا در روز
شنبه مورخ 9/18یک خاک عظیمی به سرم خواهد شد!!!
می توانم خیلییییییییییییی راحت تصور کنم که صبح شنبه
با یک چهره مضطرب بدو بدو میروم سر جلسه امتحان زیر
لب همه ی ائمه را می آورم مقابل چشمانم و بعد خدایا
ادرکنی ادرکنی می خوانم و بعد از جلسه امتحان مثل یک
لاستیک پنچر می آیم خانه و میروم آب میپاشم روی
صورتم و خودم را دلداری میدهم که اشکال ندارد فداي
سرت. بعد در حین این دلداری ها یادم می آید که خدای
من حداقل دوازده را بشوم!!!
بعد هم برای ریلکس شدنم تلاش میکنم.. .
باید اعتراف کنم که دیگر امیدی بر آدم شدنم نیست که
نیست! هر ترم میگویم درس ها را انباشته نمی کنم و
بعدش دوباره همین آش و همين کاسه!
الان دقیقا به یک نفر نیاز دارم که امیدواری بدهد و
تشویق به درس خواندنم کند آن یک نفر را هم من تحریم
کرده ام بنا به دلایلی. . .
آیا کسی هست اميدانه ای برایم به ارمغان بیاورد؟!؟!