“هوالمحبوب” صبج که بیدار شدم، گوشی را دستم گرفتم. شروع کردم به نوشتنِ یک غُرِ طویل که؛ - ای داد، ای فریاد خوابم می آید یعنی چه!؟ چرا کلاس ها انقدر زود است… نمی شد از ساعت ده شروع می شد. و کلی حرف دیگر. آمدم انتشار را لمس کنم نمی… بیشتر »
کلید واژه: "کلاس"
“هوالمحجوب” همیشه داشتنِ همراه برای رسیدنِ به مقصد مایع امید و سرزندگی است .چیزی که حالا بعد از گذشت چهارسال من ، از دستش داده ام . دو همراهی که در مسیر درس کنارم بودند و آنتراک های بین کلاس های درس را با آنها میگذراندم حالا از این… بیشتر »