“هوالمحبوب”
چند روزی بود شماره ناشناسی باهام تماس می گرفت و چون من اندکی تلفن هراسی دارم
و اغلب گوشیم سایلنته، متوجه تماس نمی شدم و اگر هم می شدم احتمال زیاد جواب
نمیدادم - شماره ناشناس جواب نمیدم!- در هر حال وسط بگو بخند با دوست بودم که گوشی
زنگ خورد، از اونجایی که ریست کرده بودم و شماره هام پریده بود با دیدن شماره ناشناس
به خیال اینکه آشناست و شماره ش حذف شده، جواب دادم.
آقایی پشت خط بود. شروع کرد به سلام و احوال پرسی. خیلی جدی جواب دادم و گفتم
بفرمایید؟!
گفت من همون اقایی هستم که شمارو از فلان جا بردم فلان جا. جا خوردم. پرسیدم اسنپی؟!
گفت نه!!!. در صورتی که من توی اون چند روز یا با اسنپ تردد داشتم یا با ماشین شخصی.
جواب دادم: خب! امرتون!؟
کمی مکث کرد و گفت: هیچی می خواستم بگم اگه کاری داشتید من در خدمتم :/
این وقت ها من سیمام قاطی می کنه، خیلی تلخ و جدی گفتم: فکر نکنم کارم به شما بیفته.
خدانگهدار. قبل از اینکه منتظر جواب باشم تلفن روش قطع کردم!
نتیجه اینکه همه رو برق میگیره و منُ چراغ نفتی :)
+ چقدر وقیح شدن مردم! :/
++ رفتم تا گزارش بزنم براش. ولی از شانسش تو همون روز پنج تا اسنپ گرفته بودم که صدای
هیچکدوم یادم نبود. شماره ای هم که تماس گرفته بود با شماره اسنپ همخونی نداشت. قِسِر
در رفت متاسفانه.
+++ من هیچوقت به مزاحمت تلفنی عادت نمی کنم. هربار عصبی میشم و دلم می خواد
به فجیع ترین شکل بزنم له کنم طرف مقابلُ. متاسفانه این خصوصیت توی چت هم همراهمه
و غالبا پررو بودن طرف مقابل جرری ترم می کنه و زبونم تلخ میشه.