“هوالمحجوب”
هرچقدر هم که دو تیله صورتت را به چپ و راست بچرخونی و نگاهت را بدور بچسبانی چاره ای
جز باریدن نداری…
پس ببار و هر دوی ما را راحت کن،فشار این سنگینی را از قلبِ پر از تشویش بردار.
بگذار یک شنبه ای که با شنبه فرقی ندارد اینبار با باریدن ارام بشود…
+ یکی از نمره ها آمد، احساس می کنم یک نمره ازش کسر شده، ولی از آنجایی که عادت به
اعتراض ندارم به همین نمره قانع میشم…