“هوالمحجوب”
وقتی می روی رفته ای! حالا اگر این رفتن هم با بارِ محکمِ کلمات دشوار شده باشد،
هیچ راه برگشتی نخواهد ماند!
مثلا اینکه تمام توانت را جمع کنی و کلماتی را بیرون بریزی و در آخر تیر خلاص را
هم بزنی و بعـــــــــد همچون زورو یک امضای جانانه و در نهایت خداحافظی…
حالا نه پشیمانی از این رفتن. و نه دلتنگ به بودن هستی.
اما، اما انگار قرار است در عکس ها و تصاویر حالت را به تصویر بکشی. من احساساتم
نم برداشته است متوجه نیستم. ولی انگار این تصاویری که می گذاریم دقیقا به هم
مرتبط است.
مثلا اینکه هوا ابریست یعنی حالم خوب است!
مثلا اینکه هوای آنجا هم ابری شده، یعنی تو هم حالت خوب است!
وجه اشتراک: دوست داشتن این هوا
داریم با تصاویرمان با هم حرف میزنیم خواسته و ناخواسته…توهم متوجهی!؟
پ.ن: راهی برای بازگشت نیست… شکر که نیست. صد حیف که این رفتن با دلخوری
همراه شد.