موضوع: "گمشده های ذهن من"
“هوالمحبوب”
چون گورکنی دوره افتاده و نبش قبر می کنم جنازه های گنديده را یکی پس از دیگری،
از مغز بیرون می کشم… چشم می بندم زنده می شود.باز می کنم به تصویر می آید!
خدا نیاورد برای کسی… در این روزها قلب یک دفعه می ایستد و بعد شروع می کند به تپیدن
از آن تپش هايي که می خواهد سینه را بشکافد و بیرون بیاید…
آه از این روزها. آه…
“هوالمحجوب”
… حواست بهم باشه، من دستت را ول کردم…
“هوالمحجوب”
گاهی وقتها پشتِ یک چهره ی مهربان و دوست داشتنی ، شیطانی ایستاده که باید
یک اعوذ بالله بگی و رد بشی، رد که چه عرض کنم باید فرار کنی!
“هوالمحجوب”
من
من
من
تا به امروز تنها نقش یک لبخند را ایفا کرده ام… لبخندی که روی لبان می نشیند و بعد
پر میزند و می رود… بی صدا! بدونِ خاطره…
پ.ن: من اگر سخت شوم، رنج شوم نه دگر یاری هست و نه دلداری …
چه حقیقت تلخ است!
“هوالمحبوب”
دکتر معتقد هستند که کار کردن میهمان در خانه میزبان بی شخصیتی است.
لذا وقتی دیشب بعد از شیفت تشريف فرما شدند با دیدن ظرف های شسته شده
اخم در پیشانی دواندند و با حالتی که مشخص بود دلخورند یک نگاه معنادار به ما کردند
ما هم که اخلاق ایشان را میشناختیم دریافتیم که تا یک ساعت باید سخنرانی گلایه مند
ایشان را به تن بخریم!!!
اما از نظر من کمک کردن میهمان به میزبان نه توهین به حساب می آید. و نه شخصیت آدم را
پایین می آورد. قطعا هیچکس میهمان را مجبور به کمک کردن نمی کند.
اما میهمانی که با علاقه در جمع کردم میز غذا کمک می کند و یا حتی در ظرف شستن شریک
می شود
میزان صمیمیت و محبت خودش را نشان می دهد. اصلا خود من برایم سخت است در
میهمانی فقط بنشینم و دیگران برایم خم و راست شوند. برای همین اغلب از چیدن غذا تا شستن
و جمع کردن با میزبان همراهی می کنم. اتفاقا این همدلی و همکاری محبت را هم زیاد می کند.
پس در نتیجه اگر میهمانی کاری کرد قدردان باشیم ولی به اجبار و با رفتاری که باعث معذور شدن
میهمان است فرق دارد. پس انقدر سخت نگیریم :)
پ.ن: این قضیه با ميهمانان فوق العاده رسمی توفير دارد…
“هوالمحجوب”
هرکجا، در هرصفحه، حتی در یک تکه کاغذِ پاره! برنامه تلوزیون، رادیو… مکالمه دو رهگذر
و شاید وزش یک باد و سوزِ سرما… همه و همه دست به دستِ هم می دهند که بگویند :
نکن! اینکار را نکن! ادامه نده لعنتی… نتیجه مشخص است، استپ کن!
ولی تو دست روی گوش و چشم می گذاری، کور می شوی و کر! با وجودِ قبول و ایمان بر
اشتباه بودن اش باز می روی. باز می روی تا که تجربه کنی تا یک هوس را بخوابانی و وای
بر تو اگر تاوان اش بیشتر از آن باشد که فکرش را می کردی…