“هوالمحبوب”
والله انقدر دخل و خرج مراسم های عزا زیاد شده که آدم روش نمیشه بمیره! حالا فارغ از خرج
دفن همین تشریفات راه انداختن مهمان ها کلی خرج داره.
از کیک گرفته تا انواع حلوا -رولی،نونی و… نه از یک نوع ها از همه نوعش هست-شیرینی، خرماو
نوشیدنی، میوه و آب معدنی و آب میوه. حالا دیگه تشریفات غذا را فاکتور می گیریم.
چه خبره خب؟! یکجوری رنگین کمان درست می کنید اصلا آدم خوشحال میشه از اینکه طرف مُردِ
و آدم می تونه از این خوشمزه جات بخوره :/
به واقع خودم وقتی میز رنگین را دیدم دلم خواست فقط بشینم سر میز و همه را تست کنم. البته
از بدِ روزگار هیچ کدام نسیبم نشد جز یک لیوان آب آناناس!!!
چند جمله ی آخرم که کلا مزاح بود. اما از حق نگذریم قدیمی ها خیلی عاقل تر بودن و یا رسم
زندگی را با انسانیت عجین کرده بودن. وقتی یکی فوت می شد هرچی در و همسایه بود برای
کمک به خانواده عزادار می آمد. همسایه ها همه حواسشون به خورد و خوراک این بندگان خدا
بود. بابا وقتی آدم عزادار میشه تا چند روز حواسش دست خودش نیست حالا این وسط موجِ
مهمان ها که برای عرض تسلیت میان یک طرف از طرفِ دیگه کنگر های خورده شده قوز بالا قوز
میشه. عزادار نمیدونه به این ها برسه برای داغ خودش بره بمیره! چه کار کنه بلاخره پس.
خلاصه اینکه عزیزان من سعی کنید نمیرید! مردن هم خرج داره…