“هوالمحبوب” شده یکبار دلت وصلِ مراسمی باشه، انقدر که حتی از آسمون سنگ هم بباره تو باید بری باید حضور داشته باشی، ما هم رفتیم زیر همان دوشِ آسمان… خیسِ خیسِ ، اما رفتیم. بیشتر »
کلید واژه: "روضه"
“هوالمحجوب” داروی مسکن این شب ها، نصفِ قرص روضه س… فرقی نداره از کدام! هرجا که انگشت “پلی” را لمس کند یعنی همین درمان است. چشم ها هم که در انتظار اشاره ن. تا صدا پخش می شود. می بارند می بارند… + غریبه شده ایم… بیشتر »
“هوالشافی” در این چند روز تمامِ سعی ام را کردم تا درست مثل بقیه در مراسمات باشم. هرچند با سلیقه ای متفاوت، اما بودم. هرشب حوالی هشت سر به پایین رفتم حسینیه سرِ خیابانمان و نیم ساعت پای منبرِ یک عزیز نشستم و بعد از روضه ی او، دوباره سر به… بیشتر »
“هوالحبیب” ترکیب دو چیز نتیجه اش می شود دیوانگی : غروبِ شلمچه و برگشت و روضه… پ.ن1: تصویر برای اولین دیدار - شلمچه پ.ن2: صوت همان روضه ای که در حال برگشت پخش می شد . پ.ن3: هفته… بیشتر »